هر سال با فرا رسیدن سالروز میلاد امام حسن(ع) لحظهها، ظاهر آب و آیینه به خود میگیرند و هوا رنگ بهار میگیرد. فرقی ندارد هر فصل ازسال، با یاد و نام او هوا بهاری میشود.
فروشگاه کتاب کارآفرینی، داراب/ سمیه انصاریفرد: دلم را به کرمش گره زده بودم. دلگرم به شکوه و ابهتش بودم به کرامت و عطوفتش.
هر سال با نام و یاد او برکت افطارم صدچندان میشد. روز میلادش، هر فصل از سال که باشد، فرقی ندارد هوا بهاری میشود و لحظهها ظاهر آب و آیینه به خود میگیرند.
فقط کسی که ساکن داراب است، این روزهای فروردینی، همین روزهای توأم با عطر بهارنارنج، میتواند به عمق همجواری با خوان لطف و کرم امام حسن مجتبی(ع) پی ببرد. همان پیشوایی که داراب مزین به نام و مرامش است.
همان احساس زیبایی که همواره تکرار میشود. حس داشتن تکیهگاهی امن در سراشیبی گذرگاههای سخت…
لبخندهای کودکانه که روی سجاده پخش میشود
عطر بهار نارنج، ورودی مصلی نماز جمعه داراب را پر کرده و سالن یک تکه غرق سپیدی و نور است.
نور حضور روزه اولیهای پر شور و مشتاق آموختن و انجام فرائض دینی.
دختران دانشآموزی که با حضور خود، طراوتبخش محفل مزین به نام آقا امام حسن(ع) هستند. جشن میلاد است و بار دیگر گوشه و کنار داراب-شهر منتسب به کریم آل طاها- رونقی دیگر گرفته و صفا و عشق حسنی موج میزند.
این گوشه شهر، مصلی نماز جمعه نیز میزبان کودکانی از جنس طراوت و آفتاب است. معصومیت از چهرهشان میبارد و روشنای غزل از نگاهشان.
ردیف به ردیف در صفوفی که یادآور «بنیان مرصوص» است، کنار هم نشستهاند و رد نگاهشان فقط به یک نقطه ختم میشود: محراب.
طرح گلهای ریز و رنگهای شاداب روی زمینه پارچه چادر نماز خودنمایی میکند و دختران تازه مکلف شده، در چادرهای سپید به فرشتگان گرداگردشان سلام میکنند.
هر کدام با کیف و وسایل مخصوصی که در جشن تکلیف به همراه داشتند. بار دیگر آمدهاند تا تکلیف خود را ادا کنند.